آرامگاه جبار باغچه بان
آرامگاه جبار باغچه بان جایی است که مبتکر الفبای ناشنوایان، مبتکر نخستین مدرسه و کودکستان ناشنوایان و همچنین نخستین مولف و ناشر کتاب کودک ایران، در آن خفته است. شخصی در این آرامگاه خوابیده است که در زمان بودن و زیستنش، اثرات بسیار مثبت و ماندگاری برای جهان داشت؛ از آنهایی که کاری میکنند تا سالها بعد از مرگشان، جهان جای بهتری برای مردمی باشد که بعد از آنها میآیند.
از این رو قصد داریم در این مقاله، سری به مقبره جبار باغچه بان بزنیم و بدانیم واقعا او که بود و برای باقی انسانها چهها کرد. در واقع آرامگاه جبار باغچه بان، یکی از آرامترین و خلوتترین آرامگاههایی است که فقط عده خاصی به آن سر میزنند.
زندگی نامه جبار باغچه بان
درباره زندگی نامه جبار باغچه بان باید گفت که نام اصلیاش میرزا جبار عسگرزاده بود. در سال 1264 در ایروان متولد شد. اما از 34 سالگی در تبریز زندگی کرد. نخستین کودکستان ایران را در سال 1302 در تبریز تاسیس کرد. هرچند با مخالفتهای شدید مسئولین آن زمان مواجه بود. اسم کودکستان را «باغچه اطفال» گذاشت و از این رو خودش نیز باغچه بان لقب گرفت.
سالها بعد، یعنی در سال 1313، به تهران آمد و مدرسهای مخصوص کر و لالها تاسیس کرد. یکی از بزرگترین گامهای او برای کمک به ناشنوایان، اختراع گوشی استخوانی بود. سپس الفبای دستی را برای آنها اختراع کرد و خودش نیز به آموزش آن پرداخت. فرزندان جبار باغچه بان یعنی آنچه به جز آثار و خدماتش برای این جهان به میراث گذاشته است، ثمین و پروانه هستند. این دختران که یادگار این پدر گرامی هستند هنوز هم به آرامگاه جبار باغچه بان سر میزنند و یاد او را گرامی میدارند.
امروز، ثمین باغچه بان از آهنگسازان و نویسندگان به نام کشور محسوب میشود. جناب باغچه بان عاقبت در سال 1345 و در سن 81 سالگی، دار فانی را وداع گفت. علت مرگ جبار باغچه بان کهولت سن بود. او را در محله چشمه علی در زمینی که متعلق به دوست صمیمیاش «اشتری» بود، به خاک سپردند. در واقع باغچه بان خودش از دوستش این تقاضا را داشت.
او حتی محل کنونی آرامگاه جبار باغچه بان را به دوستش نشان داده بود و خواسته بود که اینجا دفن شود. 17 تن دیگر از خانوادههای اشتری در آن زمین به خاک سپرده شدند. اما در این میان شخصی هست که از این قبرها نگهداری میکند و در این مکان رسیدگیهای لازم را انجام میدهد. او خودش را نگهبان مزار جبار باغچه بان و سایر اشتریها میداند. هرچند در واقع باغبان شهرداری است و مسئولیتهای دیگری نیز دارد.
باغچه اطفال در آرامگاه جبار باغچه بان
همانطور که اشاره کردیم، در سال 1303 بود که باغچه بان کودکستان کر و لالها را افتتاح کرد. اما آنچه آن زمان تعجب فرهنگیان و دانشمندان تبریز را بیش از خبر تاسیس این مدرسه برانگیخته کرد، تابلوی اعلانی بود که باغچه بان سر در مدرسه نصب کرده بود.
مضمون آن به این شرح بود: «در باغچه اطفال کلاسی برای تعلیم نوشتن و خواندن و حرف زدن به بچههای کرولال گشایش یافت و هر طفل کر و لالی میتواند به طور مجانی در این کلاس تحصیل کند. از ساعت چهار تا ۹ بعدازظهر برای اسم نویسی به دفتر باغچه اطفال مراجعه کنید».
این شلوغیها و تعجبها دیری نپایید که دو فرزند آقایان قزوینی و لطفعلی رعدی آذرخشی، که هردو از شکم مادر ناشنوا متولد شده بودند، در این مدرسه ثبت نام شدند. شش ماه بعد هم برای این کودکان در مدرسه جشنی گرفتند. اما چه جشنی؟ یک داستان در مورد جبار باغچه بان، مربوط به همین جشن است.
از تمام علمای خارجی و داخلی، دانشمندان وقت و اهالی محله و مردم تبریز و حتی اعضای کنسولگریها در آن جشن حاضر بودند. علاوه بر آنکه در حیاط بزرگ باغچه اطفال، دیگر جای نشستن حتی برای یک نفر هم نبود؛ از درختان حیاطهای همسایههای کناری نیز آدم آویزان بود. بچهها در آن روز، جلوی چشم همه درس خواندند و روی تخته سیاه دیکته نوشتند. شگفتی عظیمی فضا را پر کرده بود.
همه تشویق میکردند، کف میزدند و هورا میکشیدند. اینگونه شد که آموزش و پرورش ناشنوایان در ایران برای اولین بار تاسیس شد؛ البته با مشقتهای بسیار. سه کودکی که باغچه بان توانسته بود با موفقیت تعلیمشان دهد سبب شد او به فکر تالیف کتاب الفبای دستی برای کودکان ناشنوا بیفتد. با توجه به این خدمات و برای شادی روح بزرگ او به آرامگاه جبار باغچه بان سر بزنیم.
ویژگیهای تدریس باغچه بان
جالب این است که او هرگز دورهای مخصوص شناختن کودکان ناشنوا سپری نکرده بود. هیچ چیز از آنها نمیدانست. اما قدرت اندیشه را به کار گرفت و شروع به نگاه کردن و مطالعه نحوه ارتباط برقرار کردن آنها با جهان کرد. سپس موفق شد دریابد که این کودکان دو نوع صدا از زبان خودشان خارج میکنند.
او این صداها را به دو دسته صداهای تنفسی و صداهای حنجرهای تقسیم کرد. سپس گفت هر یک از این دو دسته، خود به دو دسته صداهای امتداد پذیر و صداهای امتداد ناپذیر نقسیم میشوند. در شیوهای که او ابداع کرده بود، ابتدا یک کلمه کامل را که «کلمه کلید» نام داشت، به کودک نشان میدادند.
سپس حروفی که این کلمه را تشکیل داده بود به کودک میآموختند. یعنی از کل به جز میرفتند. آن زمان کودکستان واژهای نبود که مردم چیزی درباره آن بدانند. هیچ چیز برای کودکان وجود نداشت، خبر از شعر و کاردستی نبود و وسیلهای برای آموزش آنها ساخته نشده بود.
با این تفاسیر، خدمت و فداکاری جبار باغچه بان، برای مردم این مرز و بوم، امری ارزشمند و ستودنی است. به خاطر این همه کمک و لطف او، لازم است که به آرامگاه جبار باغچه بان سر بزنیم و فاتحهای برای روح بزرگش بفرستیم. کمکهای او برای همیشه در دل و ذهن ایرانیان باقی خواهد ماند.
آثار جبار باغچه بان
به جز خدمات ماندگاری که از وی ذکر کردیم، از جمله دیگر آثار جبار باغچه بان میتوان به این موارد اشاره کرد: الفبای خودآموز برای سالمندان، خانم خزوک، دستور تعلیم الفبا، پیر و ترب، گرگ و چوپان، زندگانی کودکانه، اسرار تعلیم و تربیت، الفبای باغچه بان، کتاب اول ابتدایی، رباعیات باغچه بان، حساب، روش آموزش کرولالها، آدمی اصیل، بابا برفی، بازیچه دانش، من هم در دنیا آرزو دارم، درخت مروارید.
از آنچه که درباره باغچه بان گفتیم به راحتی میتوان به ویژگی های شخصیتی جبار باغچه بان پی برد. او مردی صبور، مهربان، نگران برای مردم و خودساخته بود. در سال 1307، کتابهای کودک با نقاشی جبار باغچه بان منتشر میشدند؛ یعنی او خودش برای آنچه مینوشت، نقاشی هم میکشید تا کتاب برای کودکان جذابتر باشد.
از اینکه فانزی را در مطالعه زندگی نامه جبار باغچه بان همراهی کردید صمیمانه سپاسگزاریم. نظرات خود را در مورد این بزرگمرد عرصه آموزش برایمان بنویسید.
پیشنهاد فانزی برای افرادی که به آرامگاه جبار باغچه بان مراجعه میکنند:
این افراد میتوانند پس از بازدید از این آرامگاه، از قلعه گبری، آرامگاه بی بی شهربانو، برج طغرل، بازار ری، بوستان بهمن، بوستان ولایت، مهدیه تهران و… نیز بازدید کنند.